فردوسی را ترور می کند به شاهنامه نارنجک می بندد تا منفجر شود ولی نمی فهمد چرا همچنان مادران ایرانی شب که می شود  آرش کمان گیر و رستم دستان را برای کودکانشان می خوانند.
حافظ را می کشد و دیوانش را به درختی می ببندد به او شلیک می کند ولی نمی فهمد چرا همچنان شب یلدا که می رسد ، خانواده ها دور هم جمع می شوند و فال حافظ می گیرند.
تخت جمشید را به آتش می کشد و سردیس های آن را اعدام می کند ولی نمی فهمد چرا همچنان عشق به تاریخ باستان این سرزمین از دل این مردم نمی رود.
منشور کوروش را به زمین می  کوبد نابودش می کند ولی نمی فهمد چرا همچنان قانون برابری و آزادی بین مردم وجود دارد. 
تختی را می کشد مدال هایش را می سوزاند ، ولی نمی فهمد چرا مردانگی و خوی پهلوانی از میان مردم نمی رود.
پاسارگاد را به توپ می بندد تک تک کتیبه های کوروش را با تبری خرد می کند ولی نمی فهمد چرا  حس مهین پرستی و میهن دوستی از میان مردم رسته نمی شود.
سعدی را به رگبار می بندد گلستانش را جهنم می کشد ولی نمی فهمد چرا طبع شاعری و شیرین سخنی مردم از بین نمی رود.
نوروز را به موشک می ببند بیا و ببین  هفت سین را به چه خونی می کشد ولی نمی فهمد چرا همچنان سال دیگر که می رسد ، شب های قاشق زنی از یاد فرزندان این کشور نمی رود.

فرهاد را سر می برد و شیرین را بیوه می کند ولی نمی فهمد چرا  این عاشقی های شیرین وار هنوز در قلب مردم جاودانه است.

مولوی را بمباران می کند و مثنوی را تکه تکه ولی نمی فهمد چرا همچنان این مردم رقص ثنا را از یاد نبرده اند.

تمام باند های مساجد را به پایین می کشد و در ها را گل می گیرد ولی نمی فهمد چرا همچنان که فرزندی به دنیا می آید چشم باز نکرده در گوشش الله اکبر می گویند.
به مزار شهدا می رود و تمام قبر ها را شخ می زند و پیکر ها را نابود ولی نمی فهمد چرا همچنان از میان این مردم شهید های ده ساله و دوازده سال بیرون می آید.

به حرمین معصومین تکدی گری می کند و اهانت ولی نمی فهمد چرا موقع جنگ که می شود جوانان این سرزمین با ذکر یا حسین یا زینب به روی دشک های  مین دار و زمین های خاردار می خوابند.

آری نمی فهمد ، زیرا که درک درستی از فرهنگ و بالعخص فرهنگ ایران و ایرانی ندارد.
آری چون نمی فهمد که فرهنگ این سرزمین لایه کتابی و داخل قبری و  در متن کتیبه ای و درون بازوان پهلوانی و در فهم عشقی و در خون شهیدی جا نمی شود. مردم این سرزمین عاشق شخص نمی شوند که پس از مرگ دیگر نباشد بلکه عاشق شخصیتی هستند که همواره داخل خون این مردم می جوشد و درون خاک این کشور می پرورد.
او نمی داند که فرهنگ این سرزمین در خون این مردم جاریست و با ریختن خون ما بر زمین ، این زمین است که با فرهنگ می شود و فرزندانی با فرهنگ می زاید.
بریزد خون ها را مردم با فرهنگ تر می شوند.
بکشید ما را مردم ما آگاه تر می شوند.

به ذره ذره ی اشک های مادر بزرگ در جانمازش موشک می زند.
به به بخش بخش  بوسه های روی پای پدرش موشک می زند.
به حرف حرف دعاهای  مادرش بعد از نماز موشک می زند.
چون که می داند همین بوسه ها و همین اشک ها و همین دعا هاست که قاسم سلیمانی ها و تختی ها و فردوسی ها و فرهاد ها و آرش ها و مولوی ها می سازد.
آری شاید شخص یک سرداری را کشتی ولی حالا چه؟شخصیت او که ترور شدنی نیست، عشق به میهن که ترور شدنی نیست ،اشعار عاشقانه حافظ که ترور شدنی نیست ،خوی پهلوانی و تختی که ترور شدنی نیست، نوروز و هفت سینش که ترور شدنی نیست، شب یلدا و شادباش هایش که ترور شدنی نیست، منشور کوروش و درس آزادگی که ترور شدنی نیست ،آرش کمانگیر و عرق به کشور که ترور شدنی نیست و خلاصه بدان که فرهنگ این مردم ترور شدنی نیست.
تو با ترور یک قاسم سلیمانی ، هشتاد میلیون قاسم سلیمانی در قلب این مردم ساختی و حالا چه می خواهی بکنی؟ می خواهی قلب ۸۰ میلیون انسان را نشانه بگیری.
آری کلتت را بکش از من شروع کن و ولی بدان:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ دانلود آهنگ جدید شب پرستاره همه چی موجوده Leah کافه درآمد گروه طبیعت گردی خودروهای اجاره ای اشپزی باربری در محمودآباد